من و کارم

بلاگ مخصوص تبادل افکار با همکاران سازمان تنظیم مقررات وارتباطات رادیوئی

من و کارم

بلاگ مخصوص تبادل افکار با همکاران سازمان تنظیم مقررات وارتباطات رادیوئی

غریبه ای درخواب

سلام دوستان میدونین میخام در پستهای آتی شروع یک موضوع جدید باعنوان غریبه ای درخواب درخدمت شما باشم البته اسمیروکه انتخاب کردم به صورت بداحه بوده وهیچ فکری در بارم عنوان این مطلب نکردم. به امید دیدار

حکایت ۲۲

 زمان
در جزیره ایی زیبا تمام حواس زندگی می کردن..
شادی...غم...غرور...عشق و...
روزی خبر رسید که به زودی جزیره زیر آب خواهد رفت. همه ساکنین جزیره قایق هایشان را آماده و جزیره را ترک کردند. اما عشق می خواست تا آخرین لحظه بماند . چون او عاشق جزیره بود.
وقتی جزیره کاملا به زیر آب فرو می رفت.. عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکان امنی بود کمک خواست.
غرور گفت: ((نه. من نمی توانم تو را با خود ببرم چون تمام بدنت خیس و کثیف شده و قایق زیبای مرا کثیف می کنی))
غم در نزدیکی عشق بود . پس عشق به او گفت : اجازه بده تا من با تو بیایم.
غم با صدای حزن آلودی گفت(آه...عشق.من خیلی ناراحتم و احتیاج د�