من و کارم

بلاگ مخصوص تبادل افکار با همکاران سازمان تنظیم مقررات وارتباطات رادیوئی

من و کارم

بلاگ مخصوص تبادل افکار با همکاران سازمان تنظیم مقررات وارتباطات رادیوئی

حکایت شماره ۶


مرد وزن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند . آن ها عاشقانه یک دیگر را دوست داشتند .
زن جوان : « یواش تر برو عزیزم . من می ترسم . »
مرد جوان : « نه . این جوری خیلی بهتره . »
زن جوان : « خواهش می کنم . من خیلی می ترسم . »
مرد جوان : « خوب ولی باید بهم بگی که دوستدارم . »
زن جوان : « دوست دارم . حالا می شهیواش تر برونی . »
مرد جوان : « منو محکم تربگیر . »
زن جوان : « خوب . حالا می شه یواش تربری . »
مرد جوان : « باشه ولی به شرطی که کلاهایمنی منو برداری و روی سر خودت بذاری ؛ آخه نمی تونم راحت برونم . اذیتم می کنه . »
روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود .« برخورد موتور سیکلت باساختمان حادثه آفرید . در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد ؛یکی از دو سر نشین زنده ماند و دیگری در گذشت . »
مرد جوان از خالی شدنترمز آگاهی یافته بود . بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه ایمنی خودرا بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین باردوستت دارمرا از زبان اوبشنود و خودش رفت تا او زنده بماند .

حکایت شماره ۵


پسر بچه شروری اطرافیان خود را با سخنان زشتش ناراحت میکرد .

روزی پدرش جعبه ای پر از میخ به او داد و گفت : هر بار کسی را با حرفت ناراحت کردی یکی از این میخ ها را به دیوار انبار بکوب .
روز اول پسرک بیست میخ به دیوار کوبید .
پدر از او خواست تا سعی کند تعداد دفعاتی که دیگران را می آزارد کم کند .
پسرک تلاشش را کرد و تعداد میخ های کوبیده شده به دیوار کمتر شد .
یک روز پدرش به او پیشنهاد کرد تا هر بار که توانست از کسی بابت حرف هایش معذرت خواهی کند یکی از میخ ها را از دیوار بیرون بیاورد .
روز ها گذشت تا اینکه یک روز پسرک پیش پدرش آمد و با شادی گفت : بابا امروز تمام میخ ها را از دیوار بیرون آوردم !
پدر دست پسرش را گرفت و با هم به انبار رفتند پدر نگاهی به دیوار انداخت و گفت : آفرین پسرم !
کار خوبی انجام دادی . اما به سوراخ های دیوار نگاه کن . دیوار دیگر مثل گذشته صاف و تمیز نیست .
وقتی تو عصبانی می شوی با حرف هایت دیگران را می رنجانی چنین اثری بر قلب شان می گذاری .

تو می توانی چاقویی در دل انسانی فرو کنی و آن را بیرون آوری اما هزاران بار عذر خواهی هم نمی تواند زخم ایجاد شده را خوب کند .